نویسنده:
دكتر سعيد حسامپور (دانشگاه هرمزگان ) - دكتر كاووس حسنلي (دانشگاه شيراز)
چكيده:
خيام نيشابوري از انديشمندان و سخن سرايان نام دار ايراني است كه با سرودههايي اندك، ولي پرمايه، آوازهي جهانگير يافته و نام خود را در همهي زبانهاي زندهي دنيا درگسترده است.
دربارهي خيام، تاكنون، نوشتههاي فراوان پديد آمده است. اما درنگ انديشمندانهي او در راز و رمز هستي و پرسشهاي حيرت آلود او در پيوند با وجود آدمي و آغاز و انجام او، توجه خيام پژوهان را آن قدر به سوي خود دركشيده است كه آنها را به يك باره از بررسي زيبايي شناسانهي رباعيات خيام باز داشته است. اين بيتوجهي تا آن جاست كه بسياري، به اشتباه، ميپندارند، سرودههاي خيام از ارزشهاي زيباييشناسي بيبهره، يا از آن ديد، كم مايه است.
در اين جستار، كوشش شده تا پيوند هنري واژگان و تصاوير رباعيات خيام براي هماهنگي صورت و معنا در آنها بازنموده شود و عناصر زيباييشناسي سرودههاي او در سه قسمت زير واكاوي شود:
الف. پيوند هنري واژگان ب. تصويرسازي ج. تأكيد، تكرار
كليدواژهها:
خيام، رباعيات خيام، تصويرسازي، پيوند واژگان، تأكيد، تكرار، تناسب، انسجام،
زيباييشناسي.
درآمد:
سخن وران توانا با بهرهمندي از جادوي هنر در كالبد واژهها ميدمند تا جنس آنها را دگرگون كنند و جاني دوباره به آنها ببخشند. اين واژهها كه در كاربرد معمولِ خود، تنها ابزاري ساده براي ارتباط هستند، هنگامي كه به كارگاهِ هنريِ شاعرانِ چيره دست راه مييابند، تبديل به پديدههاي هنري ميشوند تا هرچه بيشتر خود را در دلِ خوانندگان و شنوندگان بگسترند و آنها را برانگيزانند.
«پيام ادب فزونتر و فراتر از آن است كه تنها پسامي براي سَر بماند؛ راهي به دل نيز ميجويد. تنها سَر را نميآموزد؛ دل را نيز برميافروزد. ادب، زباني است كه جادوي هنر آن را شگفت و شيرين و شورانگيز كرده است ... . سخنور، تنها نميخواهد به ياري زبان، انديشهاي را از ذهني به ذهني ديگر برساند. او تنها در پي آن نيست كه به ياري همزباني، به همانديشي برسد؛ آن چه او ميخواهد، همدلي است. انديشههايي كه تنها در سر ميمانند و راهي به دل نميگشايند در چشم او چندان ارجي ندارند». (كزازي، 1368 ص 16)
خيام نيشابوري از انديشمندان و سخن سرايان نام دار ايرانيست كه با سرودههايي اندك، ولي پُرمايه، آوازهاي جهانگير يافته و نام خود را در همهي زبانهاي زندهي دنيا درگسترده است. خيام، همچنين در دانشهاي رياضي، هندسه، ستارهشناسي و... دانشمندي چرب دست و نويسندهاي نامآور است،اما اينجستار،تنها به هنرشاعري خيام ميپردازد و با «خيامِ شاعر» كار دارد.
دربارهي خيام، تاكنون، نوشتههاي فراوان پديد آمده است، اما درنگ انديشمندانهي خيام در راز و رمز هستي و پرسشهاي حيرت آور او در پيوند با وجود آدمي و آغاز و انجام او، توجه خيام پژوهان را آن قدر به سوي خود دركشيده است كه آنها را به يكباره از بررسي زيبايي شناسانهي رباعيات خيام بازداشته است. اين بيتوجهي تا آن جاست كه بسياري، به اشتباه، گمان ميكنند، سرودههاي خيام از ارزشهاي زيباييشناسي بيبهره، يا از آن ديد، كم مايه است.
آن چه تاكنون در پيوند با خيام نوشته شده است، معمولاً در يكي از اين شاخههاي چهارگانه است: انديشهي خيام، زندگي او، نسخههاي خطي آثارش و ترجمهي آنها. (نويسندگان اين مقاله، در نوشتهاي ديگر به نام «قرينهگرايي خيام در رباعيات» دراينباره بيشترسخن گفتهاند).
درنگ زيبايي شناسانه در ساختار رباعيات خيام، نشان ميدهد كه دلربايي و دلاويزي اين سرودهها در شيوهي انديشگاني شاعر نيست، بلكه در آن است كه اين انديشههاي بلند در كارگاه خيال شاعر تبديل به پديدههاي هنري شدهاند، كه اگر جز اين بود و در زباني بيروح و غيرهنري بيان ميشدند، هرگز بدين شگفتي و شگرفي در ذهن و زبان همگان نميچرخيدند.
در اين مجال اندك، تنها نمونههايي از ترفندهاي هنري خيام، به كوتاهي، واكاوي و بررسي ميشود تا نشانههايي براي درستيِ سخن پيش گفته باشند.
منابع پژوهش:
سخن گفتن از تعداد قطعي رباعيات اصيل خيام، بسيار سخت است. تاكنون بسياري از خيام پژوهان كوشيدهاند تا با دلايل و معيارهاي خود، رباعيات اصيل خيام را مشخص كنند. اما سرانجام هيچ كدام از آنها به نتيجهاي روشن و قطعي نرسيدهاند، از همين روست كه تعداد رباعيات مشترك در آثار خيام پژوهاني چون محمدعلي فروغي، صادق هدايت، علي دشتي، محمدمهدي فولادوند و علي رضا ذكاوتي قراگزلو، تنها 29 رباعيست و به نظر ميرسد دست كم دربارهي اصالت اين تعداد رباعي گمان و ترديد كم تري وجود دارد. يكي از راههاي پيش روي نويسندگان اين مقاله، اين بود كه همين تعداد رباعي را مبناي كار خود قرار دهند. اما به دليل تعداد نسبتاً كم اين رباعيات، تصميم گرفته شد رباعيات مشتركي را كه محمدعلي فروغي، محمدمهدي فولادوند و علي رضا ذكاوتي قراگزلو، از خيام دانستهاند مبناي كار قرار گيرد. در اين صورت تعداد رباعيها به ميرسيد و دامنهي گستردهتري از رباعيات را دربر ميگرفت، به همين دليل، تعداد 53 رباعي به شيوهي پيش گفته براي بررسي در اين مقاله برگزيده شد.
پس از اين، براي بررسي پيوند هنري واژگان و تصاوير كوشش شد تا در سه محور سرودههاي خيام واكاوي شود:
الف. پيوند هنري واژگان ب. تصويرسازي تأكيد و تكرار
الف. پيوند هنري واژگان
انسجام ساختاري هر اثر هنري به چگونگي پيوند عناصر و اجزاي آن مربوط ميشود. واژهها و تركيبها و تصويرهاي يك اثر ادبياجزا و عناصر آن اثر هستند.
پيوند اجزا و عناصر هرچه بيشتر باشد، استواري ساختمان آن بيشتر است. يكي از ويژگيهاي سرودههاي موفق شاعران نام دار ايراني، وجود پيوندهاي چندسويه ميان واژگان، تركيبها و تصويرهاي آن سرودههاست. بيگمان رباعيات خيام نيز به عنوان آثار ارزشمند هنري از اين ويژگيها بهره مند هستند. براي نمونه به برخي از اين پيوندهاي هنري واژگان در رباعيات خيام اشاره ميشود:
در پردهي اسرار كسي را ره نيست/ زين تعبيه جان هيچ كس آگه نيست
جز در دل خاك هيچ منزل گَه نيست/ مِي خور كه چنين فسانهها كوته نيست
(فروغي 57، ذكاوتي 203، فولادوند 196)
در اين رباعي، با توجه به معناهاي گوناگوني كه «پرده » دارد، از پيوند اين واژه با واژههاي ديگر، مضامين سروده، برجسته و گسترده ميشود. براي نمونه، اگر پرده را به معناي حجاب و پوشش بدانيم، با اسرار، تعبيه و دل خاك (كه سخن از اعماق ناپيداي چيزي ميگويد) در ارتباط است كه همهي اين واژهها يكديگر را حمايت ميكنند و بدين گونه مفهوم راز هستي پوشيدهتر و رازآميزتر جلوه مينمايد و اگر پرده را به معناي پرده سرا و خيمه گاه يا اندروني بپنداريم، با توجه به تركيب «ره نيست» ميتوان گفت در خيمه گاه و اندروني رازهاي غيبي «عالم غيب » كسي اجازهي ورود ندارد و در اين صورت منزل گَه در مصراع سوم با پرده در مصراع اول در پيوند و ارتباط تنگاتنگ خواهد بود.
همچنين اگر پرده را بدون در نظر گرفتن اسرار به معناي نوا - دستگاه و آهنگ موسيقي بدانيم با توجه به اين معني ميتوان گفت تناظر پوشيدهاي ميان واژههاي پرده «ره » (= راه = دستگاه) به وجود ميآيد كه ذهن را به سوي مفاهيم موسيقي ميكشاند، كه در اين صورت، موسيقي با مي خوردن در مصراع چهارم كه در بسياري از اشعار فارسي با يكديگر همراهند، پيوند مييابد و چنين پيوندهايي به هنريتر شدن رباعي ميافزايد.
گفتني ديگر، دربارهي پيوند واژگاني رباعي زير اين است كه قرار دادن واژهي «فسانهها» در برابر واژههايي چون «پرده »، «اسرار»، «تعبيه » نوعي ريشخند به راز هستي است كه اين ريشخند را دل خاك در «منزل گَه » (قبر) بيشتر تقويت ميكنند و تكرار چهاربارهي «نيست » به عنوان رديف در پايان جمله و تكرار دوبارهي «هيچ» در مصراع دوم و سوم و «جز» در مصراع سوم مضمون نيست انگارانه را تقويت ميكنند و عجز و ناتواني نوع بشر را در برابر راز هستي و گذر زمان و مرگ بهتر به رخ ميكشد.
پيوند واژهها در رباعي زير نيز به گونهاي شبيه رباعي ياد شده است:
اسرار ازل را نه تو داني و نه من/ وين حرف معما نه تو خواني و نه من
هست از پس پرده گفت وگوي من و تو/ چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من
(فروغي 80، ذكاوتي 197، فولادوند 202)
واژههاي اسرار ازل، دانستن، حرف معما، پس پرده و خواندن همه به گونهاي سخن از رازي سربه مُهر ميگويند و ساختار رباعي را استوار ميكنند. تكرار شش بارهي «نه» پيش از ضماير من و تو در سه مصراع رباعي انگيزندگي و افروزندگي شعر را دوچندان كرده و قطعيت سخن شاعر را بيشتر نمايان ساختهاند.
شاعر در اين رباعي، هم پيش از قافيه و هم پس از آن رديف آورده است تا با افزايش موسيقيِ سخن خود، بر تأثير آن بيفزايد. در مصراع سوم، گفت وگوي «من و تو» به گونهاي ظريف ايهام دارد:
الف. من و تو در پشت پرده گفت وگو ميكنيم.
ب. در پشت پرده دربارهي من و تو گفت وگو ميكنند، گويا ما اصل وجود هستيم.
مفهوم مصراع چهارم به گونهاي شايسته ابهام هنري دارد: افتادن چه پردهاي باعث ميشود من و تو اصلاً نمانيم ؟!
برای دریافت مقاله اینجا را کلیک نمایید.
دكتر سعيد حسامپور (دانشگاه هرمزگان ) - دكتر كاووس حسنلي (دانشگاه شيراز)
چكيده:
خيام نيشابوري از انديشمندان و سخن سرايان نام دار ايراني است كه با سرودههايي اندك، ولي پرمايه، آوازهي جهانگير يافته و نام خود را در همهي زبانهاي زندهي دنيا درگسترده است.
دربارهي خيام، تاكنون، نوشتههاي فراوان پديد آمده است. اما درنگ انديشمندانهي او در راز و رمز هستي و پرسشهاي حيرت آلود او در پيوند با وجود آدمي و آغاز و انجام او، توجه خيام پژوهان را آن قدر به سوي خود دركشيده است كه آنها را به يك باره از بررسي زيبايي شناسانهي رباعيات خيام باز داشته است. اين بيتوجهي تا آن جاست كه بسياري، به اشتباه، ميپندارند، سرودههاي خيام از ارزشهاي زيباييشناسي بيبهره، يا از آن ديد، كم مايه است.
در اين جستار، كوشش شده تا پيوند هنري واژگان و تصاوير رباعيات خيام براي هماهنگي صورت و معنا در آنها بازنموده شود و عناصر زيباييشناسي سرودههاي او در سه قسمت زير واكاوي شود:
الف. پيوند هنري واژگان ب. تصويرسازي ج. تأكيد، تكرار
كليدواژهها:
خيام، رباعيات خيام، تصويرسازي، پيوند واژگان، تأكيد، تكرار، تناسب، انسجام،
زيباييشناسي.
درآمد:
سخن وران توانا با بهرهمندي از جادوي هنر در كالبد واژهها ميدمند تا جنس آنها را دگرگون كنند و جاني دوباره به آنها ببخشند. اين واژهها كه در كاربرد معمولِ خود، تنها ابزاري ساده براي ارتباط هستند، هنگامي كه به كارگاهِ هنريِ شاعرانِ چيره دست راه مييابند، تبديل به پديدههاي هنري ميشوند تا هرچه بيشتر خود را در دلِ خوانندگان و شنوندگان بگسترند و آنها را برانگيزانند.
«پيام ادب فزونتر و فراتر از آن است كه تنها پسامي براي سَر بماند؛ راهي به دل نيز ميجويد. تنها سَر را نميآموزد؛ دل را نيز برميافروزد. ادب، زباني است كه جادوي هنر آن را شگفت و شيرين و شورانگيز كرده است ... . سخنور، تنها نميخواهد به ياري زبان، انديشهاي را از ذهني به ذهني ديگر برساند. او تنها در پي آن نيست كه به ياري همزباني، به همانديشي برسد؛ آن چه او ميخواهد، همدلي است. انديشههايي كه تنها در سر ميمانند و راهي به دل نميگشايند در چشم او چندان ارجي ندارند». (كزازي، 1368 ص 16)
خيام نيشابوري از انديشمندان و سخن سرايان نام دار ايرانيست كه با سرودههايي اندك، ولي پُرمايه، آوازهاي جهانگير يافته و نام خود را در همهي زبانهاي زندهي دنيا درگسترده است. خيام، همچنين در دانشهاي رياضي، هندسه، ستارهشناسي و... دانشمندي چرب دست و نويسندهاي نامآور است،اما اينجستار،تنها به هنرشاعري خيام ميپردازد و با «خيامِ شاعر» كار دارد.
دربارهي خيام، تاكنون، نوشتههاي فراوان پديد آمده است، اما درنگ انديشمندانهي خيام در راز و رمز هستي و پرسشهاي حيرت آور او در پيوند با وجود آدمي و آغاز و انجام او، توجه خيام پژوهان را آن قدر به سوي خود دركشيده است كه آنها را به يكباره از بررسي زيبايي شناسانهي رباعيات خيام بازداشته است. اين بيتوجهي تا آن جاست كه بسياري، به اشتباه، گمان ميكنند، سرودههاي خيام از ارزشهاي زيباييشناسي بيبهره، يا از آن ديد، كم مايه است.
آن چه تاكنون در پيوند با خيام نوشته شده است، معمولاً در يكي از اين شاخههاي چهارگانه است: انديشهي خيام، زندگي او، نسخههاي خطي آثارش و ترجمهي آنها. (نويسندگان اين مقاله، در نوشتهاي ديگر به نام «قرينهگرايي خيام در رباعيات» دراينباره بيشترسخن گفتهاند).
درنگ زيبايي شناسانه در ساختار رباعيات خيام، نشان ميدهد كه دلربايي و دلاويزي اين سرودهها در شيوهي انديشگاني شاعر نيست، بلكه در آن است كه اين انديشههاي بلند در كارگاه خيال شاعر تبديل به پديدههاي هنري شدهاند، كه اگر جز اين بود و در زباني بيروح و غيرهنري بيان ميشدند، هرگز بدين شگفتي و شگرفي در ذهن و زبان همگان نميچرخيدند.
در اين مجال اندك، تنها نمونههايي از ترفندهاي هنري خيام، به كوتاهي، واكاوي و بررسي ميشود تا نشانههايي براي درستيِ سخن پيش گفته باشند.
منابع پژوهش:
سخن گفتن از تعداد قطعي رباعيات اصيل خيام، بسيار سخت است. تاكنون بسياري از خيام پژوهان كوشيدهاند تا با دلايل و معيارهاي خود، رباعيات اصيل خيام را مشخص كنند. اما سرانجام هيچ كدام از آنها به نتيجهاي روشن و قطعي نرسيدهاند، از همين روست كه تعداد رباعيات مشترك در آثار خيام پژوهاني چون محمدعلي فروغي، صادق هدايت، علي دشتي، محمدمهدي فولادوند و علي رضا ذكاوتي قراگزلو، تنها 29 رباعيست و به نظر ميرسد دست كم دربارهي اصالت اين تعداد رباعي گمان و ترديد كم تري وجود دارد. يكي از راههاي پيش روي نويسندگان اين مقاله، اين بود كه همين تعداد رباعي را مبناي كار خود قرار دهند. اما به دليل تعداد نسبتاً كم اين رباعيات، تصميم گرفته شد رباعيات مشتركي را كه محمدعلي فروغي، محمدمهدي فولادوند و علي رضا ذكاوتي قراگزلو، از خيام دانستهاند مبناي كار قرار گيرد. در اين صورت تعداد رباعيها به ميرسيد و دامنهي گستردهتري از رباعيات را دربر ميگرفت، به همين دليل، تعداد 53 رباعي به شيوهي پيش گفته براي بررسي در اين مقاله برگزيده شد.
پس از اين، براي بررسي پيوند هنري واژگان و تصاوير كوشش شد تا در سه محور سرودههاي خيام واكاوي شود:
الف. پيوند هنري واژگان ب. تصويرسازي تأكيد و تكرار
الف. پيوند هنري واژگان
انسجام ساختاري هر اثر هنري به چگونگي پيوند عناصر و اجزاي آن مربوط ميشود. واژهها و تركيبها و تصويرهاي يك اثر ادبياجزا و عناصر آن اثر هستند.
پيوند اجزا و عناصر هرچه بيشتر باشد، استواري ساختمان آن بيشتر است. يكي از ويژگيهاي سرودههاي موفق شاعران نام دار ايراني، وجود پيوندهاي چندسويه ميان واژگان، تركيبها و تصويرهاي آن سرودههاست. بيگمان رباعيات خيام نيز به عنوان آثار ارزشمند هنري از اين ويژگيها بهره مند هستند. براي نمونه به برخي از اين پيوندهاي هنري واژگان در رباعيات خيام اشاره ميشود:
در پردهي اسرار كسي را ره نيست/ زين تعبيه جان هيچ كس آگه نيست
جز در دل خاك هيچ منزل گَه نيست/ مِي خور كه چنين فسانهها كوته نيست
(فروغي 57، ذكاوتي 203، فولادوند 196)
در اين رباعي، با توجه به معناهاي گوناگوني كه «پرده » دارد، از پيوند اين واژه با واژههاي ديگر، مضامين سروده، برجسته و گسترده ميشود. براي نمونه، اگر پرده را به معناي حجاب و پوشش بدانيم، با اسرار، تعبيه و دل خاك (كه سخن از اعماق ناپيداي چيزي ميگويد) در ارتباط است كه همهي اين واژهها يكديگر را حمايت ميكنند و بدين گونه مفهوم راز هستي پوشيدهتر و رازآميزتر جلوه مينمايد و اگر پرده را به معناي پرده سرا و خيمه گاه يا اندروني بپنداريم، با توجه به تركيب «ره نيست» ميتوان گفت در خيمه گاه و اندروني رازهاي غيبي «عالم غيب » كسي اجازهي ورود ندارد و در اين صورت منزل گَه در مصراع سوم با پرده در مصراع اول در پيوند و ارتباط تنگاتنگ خواهد بود.
همچنين اگر پرده را بدون در نظر گرفتن اسرار به معناي نوا - دستگاه و آهنگ موسيقي بدانيم با توجه به اين معني ميتوان گفت تناظر پوشيدهاي ميان واژههاي پرده «ره » (= راه = دستگاه) به وجود ميآيد كه ذهن را به سوي مفاهيم موسيقي ميكشاند، كه در اين صورت، موسيقي با مي خوردن در مصراع چهارم كه در بسياري از اشعار فارسي با يكديگر همراهند، پيوند مييابد و چنين پيوندهايي به هنريتر شدن رباعي ميافزايد.
گفتني ديگر، دربارهي پيوند واژگاني رباعي زير اين است كه قرار دادن واژهي «فسانهها» در برابر واژههايي چون «پرده »، «اسرار»، «تعبيه » نوعي ريشخند به راز هستي است كه اين ريشخند را دل خاك در «منزل گَه » (قبر) بيشتر تقويت ميكنند و تكرار چهاربارهي «نيست » به عنوان رديف در پايان جمله و تكرار دوبارهي «هيچ» در مصراع دوم و سوم و «جز» در مصراع سوم مضمون نيست انگارانه را تقويت ميكنند و عجز و ناتواني نوع بشر را در برابر راز هستي و گذر زمان و مرگ بهتر به رخ ميكشد.
پيوند واژهها در رباعي زير نيز به گونهاي شبيه رباعي ياد شده است:
اسرار ازل را نه تو داني و نه من/ وين حرف معما نه تو خواني و نه من
هست از پس پرده گفت وگوي من و تو/ چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من
(فروغي 80، ذكاوتي 197، فولادوند 202)
واژههاي اسرار ازل، دانستن، حرف معما، پس پرده و خواندن همه به گونهاي سخن از رازي سربه مُهر ميگويند و ساختار رباعي را استوار ميكنند. تكرار شش بارهي «نه» پيش از ضماير من و تو در سه مصراع رباعي انگيزندگي و افروزندگي شعر را دوچندان كرده و قطعيت سخن شاعر را بيشتر نمايان ساختهاند.
شاعر در اين رباعي، هم پيش از قافيه و هم پس از آن رديف آورده است تا با افزايش موسيقيِ سخن خود، بر تأثير آن بيفزايد. در مصراع سوم، گفت وگوي «من و تو» به گونهاي ظريف ايهام دارد:
الف. من و تو در پشت پرده گفت وگو ميكنيم.
ب. در پشت پرده دربارهي من و تو گفت وگو ميكنند، گويا ما اصل وجود هستيم.
مفهوم مصراع چهارم به گونهاي شايسته ابهام هنري دارد: افتادن چه پردهاي باعث ميشود من و تو اصلاً نمانيم ؟!
